اهتمام به زیارت اربعین...

 

بنام خدا

اهتمام به زیارت اربعین...

 

آیت الله جوادی آملی : نماز ستون شریعت و زیارت اربعین ستون ولایت است ...

 

زیارت اربعین در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایهٴ این روایت، همان گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثهٴ کربلا نیز ستون ولایت است.

.

.

امام حسن عسگری (علیه السلام) فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فى الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم» ؛

«نشانه های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامهٴ نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم".

مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافهٴ نمازهای نافله است که جبران کنندهٴنقص و ضعف نمازهای واجب است؛

به ویژه اقامهٴ نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان رابه معراج می برد.

موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجدهٴ بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمی گویند یا آهسته تلفظ می کنند.

همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می داند.

مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمهٴ «الاربعین»، نشان می دهد که مقصود امام عسکری (علیه السلام) اربعین معروف و معهود نزد مردم است؛

خلاف کلمهٴ «اربعین» در بسیاری از روایات که بدون «الف و لام» آمده است؛ مانند این روایت امام صادق (علیه السلام): «من حفظ من أحادیثنا أربعین حدیثاً بعثه الله یوم القیامة عالماً فقیهاً" .


اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه های ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است.

برپایهٴ این روایت، همان گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثهٴ کربلا نیز ستون ولایت است.

به دیگر سخن، براساس فرمودهٴ رسول خدا (ص): عصارهٴ رسالت (نبوی (ص) قرآن و عترت است؛ «إنى تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتى أهل بیتى» .

عصارهٴ کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصارهٴ عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری (علیه السلام) در کنار هم ذکر شده است؛

امّا مهمّ آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می کنند.


دربارهٴ نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذکر کرده است.

مثلا ً فرموده: انسان، فطرتاً موحّد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری می کند، مگر انسان های نمازگزار که آنان می توانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن به درآیند و مشمول رحمت های خاص الهی باشند؛

﴿إنّ الإنسان خلق هلوعاً ٭ إذا مسّه الشرّ جزوعاً ٭ و إذا مسّه الخیر منوعاً ٭ إلّا المصلّین﴾.
 
 
تعلیم و تزکیه هدف اساسی سالار شهیدان

زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز می دارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیهٴ مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راه ها از ویژگی های ممتاز آن حضرت (ع) است.

خلاصه آن که رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیهٴ نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد.

همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان (علیه السلام) تعبیه شد؛ چنان که منشأ ددمنشی منکران رسالت و دشمنان نبوّت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهمّ توحّش منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غَطْرَسهٴ دنیا و دلباختگی به آن بود، که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «و تَغطْرَس و تَرَدّی فى هواه".

ویژگی عدد چهل دربارهٴ امام حسین (علیه السلام)

اربعین و عدد چهل خصوصیتی دارد که دیگر ارقام آن را ندارد. غالب انبیای الهی در سنّ چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و ملاقات خصوصی حضرت موسی (علیه السلام) و ذات اقدس الهی چهل شب بود و در نماز شب سفارش شده است که چهل مؤمن را دعا کنید و همسایگان را تا چهل خانه گرامی بدارید. این ها نشان می دهد که عدد چهل از برجستگی خاص برخوردار است.

در روایات اسلامی چنین آمده است: زمینی که روی آن انبیا و اولیای الهی و بندگان مؤمن، خدا را عبادت کرده اند، چهل روز در مرگ آنان می گرید، ولی در شهادت امام حسین (علیه السلام) آسمان و زمین، چهل روز خون گریه کردند.

البته اشک یا خون را در این گونه از روایات نباید بر اشک یا خون ظاهری حمل کرد؛ چنان که نباید آن را انکار کرد.


توضیح آن که در سیّارات آسمانی بارها انفجارهایی رخ می دهد که با چشم عادی هرگز دیده نمی شود؛ ولی متخصصان با استمداد از علم نجوم و از رصدخانه به تماشای این انفجارها می نشینند.

همان گونه که مردم عادی نباید خبر وقوع این انفجار را به صِرف ندیدن آن با چشم ظاهری انکار کنند، خونْ گریه کردن آسمان و زمین را نیز نباید انکار کنند؛ زیرا این موارد نیز جزو علومی نیست که بشر عادی آن را نظاره کند، حتی از رصدخانه نیز دیده نمی شود.

اساساً امر ملکوتی را هرگز نمی توان با ابزار مُلکی ادراک کرد.

مثلا ً با دقیق ترین و پیشرفته ترین فنّ رصد سپهر نمی توان مشهودات رؤیای صادق انسان نائم را رصد نمود.

اگر یوسف عصر در ساحت رؤیا مشاهده کند که یازده ستاره به همراهی ماه و آفتاب برای وی سجده کردند، هرگز چنین صحنه ای را نمی شود با هیچ رصدخانه ای تصدیق یا تکذیب نمود.

غرض آن که معنای اشک ریزی یا خون باری ملکوتی نه مورد تصدیق فنّ تجربی است و نه در قلمرو تکذیب آن قرار می گیرد و هیچ گاه استبعاد به جای استحاله نمی نشیند.

کسی که صاحب بَصَر نیست تا ببیند، لا اقل باید صاحب نظر باشد که گوش شنوا به ندای صاحبْ بصران داشته باشد.

برای تحقیق این موارد، علم مخصوص لازم است که اصطلاح و متخصصان ویژهٴ خود را دارد که اهل ولایت و علمای بزرگ دینی اند.

آنان این گونه از احادیث را با جان پذیرفتند و فهمیدند که آسمان و زمین خونْ گریه می کنند.

 از امام زمان (علیه السلام) نیز نقل شده است که به امام حسین (علیه السلام) عرض می کنند: اگر اشک چشم تمام شود، برایت خون می گریم؛ «و لأبکینّ علیک بدل الدموع دماً."

گفتنی است: گرامیداشت یاد متوفا پس از مرگ او در همهٴ ملل و ادیان رسمیت دارد و بعضی با گذشت یک ماه و بسیاری نیز پس از چهل روز از متوفای خود تجلیل می کنند.

در میان مسلمانان، به ویژه شیعیان، پس از شهادت امامان معصوم (علیهم السلام) در نخستین اربعین آنان مراسم گرامیداشت انجام می شده است؛

ولی شهادت امام حسین (علیه السلام) این ویژگی را دارد که روز اربعین حسینی هر ساله تا قیامت ادامه خواهد داشت.
 
زیارت مأثور در اربعین

در روایات شیعه برای روز اربعین حسینی دستورهایی وجود دارد؛ مانند خواندن زیارت مخصوص آن روز در پیش از ظهر که پس از آن دو رکعت نماز نیز خوانده می شود و دعا در آن وقت مستجاب است.

در زیارت اربعین، هدف قیام امام حسین (علیه السلام) همان هدف رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شده است. براساس قرآن و نهج البلاغه، هدف رسالت انبیای الهی، دو چیز است:

 یکی عالم کردن مردم و دیگری عاقل نمودن آن ها با تهذیب نفس٫کسانی که علم ندارند، دستور خدا را نمی دانند و توان تربیت خود یا دیگران را ندارند.

برخی نیز عالمند،

ولی در اثر نداشتن عقل به دانش خود عمل نمی کنند. از این رو، انبیا (علیهم السلام) برای تعلیم و نیز تزکیهٴ مردم مبعوث شده اند که به مردم خوبی ها را بشناسانند و راه خوب را به آنان بنمایانند تا مردم خوب بفهمند و به خوبی ها عمل کنند. چنین جامعه ای مهد پرورش اولیای الهی است.

در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام) نقل شده که به خداوند عرض کرد: پیامبری مبعوث فرما که مردم را عالِم و مهذّب کند؛

﴿ربّنا و ابعث فیهم رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاتک و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکّیهم﴾ .

خداوند دعای آن حضرت را اجابت کرد و در سورهٴ «جمعه» فرمود: ﴿هو الذی بعث فی الأُمّیین رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین﴾ .


براساس این آیه، مردم حجاز، پیش از بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفتار دو مُعْضِل علمی و عملی بودند: یکی نادانی و دیگری گمراهی.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با تعلیم کتاب و حکمت آن ها را از جهل رهانید و عالم کرد و نیز با تزکیهٴ نفس، آنان را از بیراهه به راه آورد و عادل کرد.

امیرمؤمنان (علیه السلام) در تشریح بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«فهدیهم به من الضلالة و أنقذهم بمکانه من الجهالة» ؛ یعنی خداوند به دست پیامبرش مردم را عالِم و عادل کرد.


امام حسین (علیه السلام) نیز که به حساب ملکوت و اتصال نور وجودی، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و صاحب ولایت؛

«حسین منّى و أنا من حسین» ، باید مردم را عالم و عادل کند؛ یعنی احکام و دستورها و معارف دین را به آنان بیآموزاند و آنان را اهل عمل کند.

همهٴ اهل بیت (علیهم السلام) این وظیفه را به عهده داشتند و با تدریس، ارشاد، سخنرانی و نوشتن نامه به وظیفهٴ خود عمل می کردند؛

ولی سیدالشهدا (علیه السلام) افزون بر کارهای یاد شده، به سبب یأس از تأثیر اساسی این ابزار در شرایطی قرار گرفت که خون جگر خود را نیز برای نیل به هدف اعطا کرد. تنها آن حضرت (علیه السلام) بود که هم مبارزهٴ فرهنگی و سیاسی و اجتهادی داشت، هم نبرد جهادی.

چنان که در زیارت اربعین آن حضرت می خوانیم: «فأعذر فى الدعا و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة» ؛

یعنی آن حضرت (علیه السلام) با اتمام حجت بر خلق، هر عذری را از امت رفع کرد و اندرز و نصیحت آنان را با مهربانی انجام داد و خون پاکش را در راه تو ای خدا نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهی نجات دهد.

–––––––––––––––––––––––––––––
منبع:

شبستان ، کتاب شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی،آیت الله جوادی آملی،ص227

 

منبع الکترونیکی

 

2 خاطره از سرلشکر خلبان ، شهید عباس بابائی

 

بنام خدا

 

مبارزه با نفس

 

برگرفته از خاطرات شهید عباس بابائی

 

امام خمینی  ره و شهید عباس بابایی

 

امیر اکبر صیاد بورانی:


در دوران تحصیل در آمریکا، روزی در بولتن خبری پایگاه «ریس» که هر هفته منتشر می شد، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد.

مطلب این بود:
«دانشجو بابایی ساعت ۲ بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور کند.»


من و بابایی هم اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم.

او گفت:
ـ چند شب پیش بی خوابی به سرم زده بود. رفتم میدانِ چمن پایگاه و شروع کردم به دویدن. از قضا کلنل «باکستر» فرمانده پایگاه با همسرش از میهمانی شبانه بر می گشتند.

آنها با دیدن من شگفت زده شدند.

کلنل ماشین را نگه داشت و مرا صدا زد. نزد او رفتم.

او گفت: در این وقت شب برای چه می دوی؟

گفتم: خوابم نمی آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم.

گویا توضیح من برای کلنل قانع کننده نبود.

او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم.

به او گفتم:

مسایلی در اطراف من می گذرد که گاهی موجب می شود شیطان با وسوسه‌هایش مرا به گناه بکشاند و در دین ما توصیه شده که در چنین موقعی بدویم و یا دوش آب سرد بگیریم.»


آن دو با شنیدن حرف من، تا دقایقی می خندیدند، زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسایل جنسی داشتند نمی توانستند رفتار مرا درک کنند.

در طول مدتی که من با عباس در آمریکا هم اتاق بودم او همیشه روزانه دو وعده غذا می خورد، صبحانه و شام. هیچ وقت ندیدم که ظهرها ناهار بخورد.

من فکر می کردم عباس از این عمل دو هدف را دنبال می‌کرد؛

یکی خودسازی و تزکیه نفس و دیگری صرفه جویی در مخارج و فرستادن پول برای دوستانش که بیشتر در جاهای دوردست کشور بودند.


بعضی وقتها عباس همراه با شام نوشابه می خورد؛

 اما نه نوشابه‌هایی مثل پپسی و … که در آن زمان موجود بود؛

بلکه او همیشه فانتای پرتقالی می خرید. چند بار به او گفتم که برای من پپسی بگیرد؛

ولی دوباره می دیدم که فانتا خریده است. یک بار به او اعتراض کردم که چرا پپسی نمی خری؟

مگر چه فرقی می کند و از نظر قیمت که با فانتا تفاوتی ندارد،

 آرام و متین گفت:
ـ حالا نمی شود شما فانتا بخورید؟


گفتم:

ـ خوب عباس جان آخر برای چه؟


سرانجام با اصرار من آهسته گفت:
ـ کارخانه پپسی متعلق به اسرائیلی هاست، به همین خاطر مراجع تقلید مصرف آن را تحریم کرده‌اند.


به او خیره شدم و دانستم که او تا چه حد از شعور سیاسی بالایی برخوردار است و در دل به عمق نگرش او به مسایل،
  آفرین گفتم.


نکته دیگر این که همه تفریح عباس در آمریکا در سه چیز خلاصه می شد،

ورزش، عکّاسی و دیدن مناظر طبیعی.

 

 خاطره دوم در ادامه ی مطلب  ...

 

برگرفته از سایت شهید بابایی

 

ادامه نوشته

درک حیوانان از مقام امامت ...

بنام خدا

درک حیوانان از مقام امامت

برگرفته از داستان امام هادی (علیه السلام)

 

صلی الله علیکم یا اهلبیت النبوة و رحمة الله و برکاته

 

در روزگار حکومت متوکل زنی ادعا کرد که زینب دختر فاطمه زهرا سلام الله علیها است ..

متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله سالیانی گذشته است.

آن زن گفت: رسول خدا دستش را بر بدن من کشیده است و از خداوند خواسته که هر چهل سال جوانی ام را به من برگرداند و من این مطلب را تا به حال برای مردم اظهار نکردم.

متوکل سران ابی طالب و فرزندان عباس و قریش را خواست و مشورت کرد آنها گفتند در فلان تاریخ زینب دختر حضرت فاطمه سلام الله علیها وفات یافته است ولی آن زن می گفت دروغ است .

متوکل گفت: من از فرزندان عباس نیستم اگر نتوانم حجت و دلیلی نقض سخن این زن بیاورم.

اطرافیان گفتند: امام هادی علیه السلام را بخواه امید است که پاسخی داشته باشد .

امام هادی علیه السلام به آن زن فرمود: گوشت بدن فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است بنابراین اگر راست می گوئی داخل محوطه درندگان بشو.

آن زن گفت: دیگران که در این مجلس مدعی هستند از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السلام هستند داخل شوند.
متوکل به حضرت هادی علیه السلام گفت: شما خودتان داخل شوید.

امام فرمود: مانعی ندارد، نردبانی آوردند و در محوطه ای که شش شیر بود امام داخل شد پس از ورود امام تمام شیرها خود را به امام نزدیک کردند و امام دست بر سر آنها می کشید.

وزیر متوکل گفت: تا این خبر منتشر نشده حضرت را خارج کن.

متوکل گفت: ای ابوالحسن ما قصد سوئی نسبت به تو نداشتیم، فقط می خواستیم به گفته ات یقین پیدا کنیم، دوست دارم که بیرون بیایی امام هادی علیه السلام برخاست و به طرف نردبان حرکت کرد در حالی که همه شیرها خود را به لباس حضرت می مالیدند امام روی اولین پله نردبان که قرار گرفت متوجه شیرها شد و با دست اشاره کرد که بر گردند و شیر ها برگشتند، امام از محوطه شیران خارج شد و فرمود: هر کس می پندارد که از فرزندان فاطمه است در این مکان برود.

متوکل به آن زن گفت: داخل محل شیران برو آن زن گفت: شما را به خدا دست نگه دارید من ادعای باطلی کردم من دختر فلانی هستم تنگ دستی و فشار مرا به این کار وادار کرد.

متوکل گفت: او را داخل محوطه شیران بیافکنند. در این هنگام مادر متوکل شفاعت کرد و او را نجات داد.(1)

.

.

شاید برخی با خود بیاندیشند که مگر می شود، حیوانات درنده که درندگی جزء ذات آنها ست در مقابل شخصی (چه امام و چه غیر امام) خضوع کنند؟

آن ها حیوانند و غیر ذی شعور و از انان این اعمال برنمی آید، بلکه آنها به اقتضای طبیعت شان درندگی دارند.

شاید همین افکار در ذهن خلیفه بود و بر همین استدلال قصد داشت با این بهانه امام علی النقی(ع) را به شهادت برساند؟

شاید او هم فکر می کرد حیوانات شعور ندارند!!!

 اما کافی است سری به قرآن بزنیم تا به خوبی بر ما واضح و مبرهن شود که حیوانات هم شعور دارند. آن ها هم قدرت درک دارند، آن ها هم به اندازه خود می فهمند. همه ما داستان بلقیس، ملکه سبا را شنیده ایم.

در آن داستان قرآنی پرنده ای به نام هدهد، خبر وجود چنین کشور و چنین ملکه ای را به حضرت سلیمان(ع) داد.

ویا داستان مورچه ای که به مورچگان گفت: که سپاه حضرت سلیمان (ع) در حال آمدن به سمت ما است و از این منطقه برویم تا زیر دست و پای آن ها له نشویم.

 

همه این داستان های قرآنی برای این است که بفهمیم موجودات اطراف ما ذی شعورند،

و در داستان امام علی النقی(ع) هم آن حیوانات درنده درک صحیحی از مقام امام(ع) داشتند

و شاید بتوان گفت آن حیواناتی که ما آن ها را درنده می خوانیم از خیلی از انسان هایی که ما آن ها را با شعور می خوانیم، ذی شعورتر باشند.

همان درندگانی که در طول تاریخ به خاندان عصمت و طهارت(ع) رحم نکردند

و هر جا از سلاله پاک زهرا (س) را که می یافتند، بدتر از هر درنده ای آن ها را شهید می کردند،

که بدترین نوع درندگی همان بود که در کربلا رقم خورد.

________________

1-بحار الانوار، ج 50، ص 149، شماره 35 از کتاب خرائج.

منبع

عزاداری خار چشم وهابیت ..

 

عزاداری خار چشم وهابیت

با حضور حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی در برنامه شب آسمانی

 

دانلود

 

آیت الله دستغیب (ره) - کلیپ

 

چه کنیم دعا مستجاب شود ؟

 

 

 آداب دعا و لوازم ایمان

 

 

  رقت قلب و دعا کردن

 

 

منبع سایت شبکه قران

 

آیت الله سید عبد الحسین دستغیب (ره)...

 

بیستم آذر مصادف با شهادت سومین شهید محراب 

آیت الله سید عبد الحسین دستغیب (ره)

 

 شهید آیت الله سید عبد الحسین دستغیب

 

خواب بشارت‌آفرین، قبل از شهادت

اردشیری شب قبل از شهادت آیت‌الله دستغیب را به نقل از فرزند ایشان چنین نقل کرد:

نیمه‌های شب بود که پیش از موعد که برای تهجد از خواب بر می‌خواست، ناگهان سراسیمه از بستر بلند شد و زانوها را بلند کرده و نشست. دستهایش را بر پیشانی نهاد و مرتبا « لاحول و لا قوة الا بالله » می‌گفت.

حالتش از یک خواب هولناک خبر می‌داد، اما سخن مرا که شما را چه می‌شود آیا آب می‌خواهید؟ چیزی دیگر می‌خواهید؟ پاسخ نمی‌داد.

اصرارم زیاد شد، فرمود: امروز دیگر جز با اشاره با شما سخن نمی‌گویم.

آنگاه کمی دراز کشید و برای تهجد طبق معمول برخاست. آخرین دقایق، هنگامی که از پلکان منزل جهت بیرون رفتن پائین آمد، دست چپ را به سینه اشاره کرد و سپس رو به آسمان بلند نمود، بدین ترتیب خداحافظی کرد.

آن وقت من (سید محمدهاشم دستغیب فرزند آیت الله شهید دستغیب) نفهمیدم با اشاره چه گفت، اما لحظاتی بعد صدای انفجار از معنی این اشاره پرده برداشت، یعنی من هم پرواز نمودم و به ملکوت اعلا رفتم.

حسن اردشیری افزود:

از این شگفت‌تر نواری است که روز پنچشنبه 19 آذر ماه 1360 یعنی درست یک روز پیش از شهادت ایشان در جلسه درس اخلاق جهت طلاب علوم دینی از او باقیمانده که دو مرتبه با تاکید تکرار می‌کند من روزهای آخر عمرم را می‌گذرانم.

 

ماجرای کیسه‌‌‌ای که به دنبال کفن رفت

این مدرس عرفان اسلامی با اشاره به داستانی که از همسر شهید دستغیب نقل شده است اذعان داشت: ابتدای کتاب بهشت جاودان شهید دستغیب آمده که همسرشان بعد از شهادت می‌‌گوید:

هنگامی که خلعتی (کفن) ایشان را بیرون آوردم، در میان پارچه‌‌های کفن، کیسه‌‌ای دوخته شده از پارچه سفید یافتم، متحیر شدم این دیگر برای چیست؟ آن را کنار گذاشتم و بقیه تکه‌‌ها و پارچه‌‌ها را دادم.

یک هفته گذشت، اربعین حسینی (هفتم شهدای جمعه خونین شیراز) بود، قضیه خواب‌هایی که شب پیش از روز هفتم شهادتشان دیده شده بود که پاره‌های بدن آقا هنوز لای دیوارها و پشت بام‌‌ها و بر سر  درخت‌‌های خانه‌‌های مجاور باقیمانده است. وقتی معلوم شد این خواب‌‌ها درست است هیاهویی در شهر افتاد.

گوشت‌ها را جمع آوری نمودند و از من کیسه‌‌ای جهت جا دادن آن خواستند.

فورا به یاد آن کیسه همراه خلعتی افتادم، رفتم و آن را آوردم و به بعضی از بستگان دادم و جریان را گفتم؛

که آقا از پیش این کیسه را جز کفنی خود به حساب آورده و از قبل تهیه کرده است. گویا به ایشان الهام شده بود که برای تکه پاره‌‌های باقیمانده بدنشان کیسه مخصوص لازم است.

شب هنگام (شب جمعه بعد از اربعین) با حضور دسته‌های عزاداری، پایین قبر را شکافتند و کیسه مزبور را دفن کردند.

 

به نام نامی سر ..

 

 

 

 

به نــــــــام نــــــــامی سر، بسمه‌ تعالی سر        بلندمـــــــــــرتبه پیــــــــــکر، بلنــــدبالا سر
فقط به تربت اعـــــــلات، سجده خواهم کرد       که بنـــــــده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر
قـســـم به معنـــــی لا یمکن الفرار از عشق      که پر شــده است جهان، از حسین سرتاسر


نـــــــــگاه کن بـــه زمیـــــن! ما رأیت إلا تن
به آسمــــــان بنـــــــــــگر! مــا رأیت إلا سر

ســــــــری که گفت: « من از اشتیاق لبریزم      به ســــــرســـــرای خـــــداونـد می‌روم با سر
هــــــــر آنچـــــه رنگ تعلق، مبـــــاد بر بدنم      مبـــاد جـــــامه، مبـــــــادا کفن، مبــــادا سر»
همان سری که " یحب الجمال " محـوش بود      جمیـــــل بود، جمیــــــلا بــدن، جمیـــــــلا سر


ســـــری که با خـــــــودش آورد بهترین‌ها را
که یک به یک، همــــه بودن سروران را سر


زهیــــر گفـت: حســـــینا! بخــــواه از ما جان      حبیـــب گفـت: حبیبـــــــا! بگیــــــــر از ما سر
  سپس به معرکه عـــــابس، " أجنّنی" گویان      دریـــــــــد پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
 بنـــــــازم " أم وهب" را، بـــــه پاره تن گفت     بــــــــرو به معــرکه با ســـــــر ولی میا با سر


خوشــا به حـــــــال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت آخـــــــر ســـــــــر، روی پای مولا سر


چنــــــان که یک تن دیــــگر به آرزوش رسید       بـه روی چــــــادر زهـــــرا گذاشـــت سقا، سر
در این قـصیــده ولی آنکه حـســن مطلـــع شد        همــان ســـری اسـت که بــــرده برای لیلا سر
همــان که احمــــد و مـحمـــــود بود ســـر تا پا        همــــــان ســـــری که خــــداونـد بود، پا تا سر


پـســر بـــه کوری چـشمـــــان فتنـه کاری کرد
پـر از علی شــــود آغـــــوش دشـت، سرتاسر


میــــان خــــاک، کــــــلام خـــــدا مـقطعــه شد       میــان خـــاک؛ الف، لام، میم، طا، هــــا، سر
حــــروف اطهــــر قـــرآن و نعل تــازه‌ي اسب        چه خـوب شـــد که نبوده است بر بــدن‌ها سر
تنش به معرکه سـرگرم فضل و بخشش بود           به هرکه هــرچه دلش خواست داد، حتی سر


جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است
جــــدا شـده است و نیفتـــــاده است از پا سر


صـــــدای آیــــه کهف الـــــــرقیـــــــــم می‌آید      بخوان! بخـــــوان و مرا زنده کن مسیحا سر
 بسوزد آن همه مسجـــد، بمیـــــرد آن اسلام        کـــه آفتــــــــــــــاب درآورد از کلیســــــا سر
عقیله، غصـــه و درد و گلایه را به که گفت؟       به چــــوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر


دلم هـــــــــــوای حـــــرم کرده است می‌دانی
دلــــــــــم هــــــــوای دو رکعت نماز بالا سر

 

سید حمید رضا برقعی

دانلود فایل تصویری 

 

زندگی امام سجاد علیه السلام ...

 

حيات امام سجاد(علیه السلام)

در كلام مقام معظم رهبری

   

آن چهره‌ى مظلوم بی‌صداى سربه‌زیرِ منفعلى كه از امام سجاد درست كردند به كلى برخلاف واقع است؛

چهره‌ى حقیقى امام سجاد علیه‌السّلام چهره‌ى یك مبارزِ قهرمانِ خستگى‌ناپذیرِ آشتى‌ناپذیرِ پیگیرى است، كه با تدبیر تمام، با دقت كامل راه‌ها را مى‌شناسد و انتخاب مى‌كند و به سمت هدف‌ها این راه‌ها را مى‌پیماید، خودش خسته نمى‌شود و دشمن را خسته مى‌كند؛

و بالاخره دشمن وقتى هیچ كار دیگری نتوانست بكند، آن حضرت را مسموم كرد و این امام بزرگوار بعد از یك عمر پربركت و پرمبارزه به رضوان الهى پرواز كرد. این خلاصه‌ى زندگى امام سجاد (علیه السلام) است.

(۱۳۶۵/۷/۴)

 

منبع الکترونیکی

 

ما صاحب داریم ، این یادمان نرود ...

زائـر غـریب 

 

دیدی چطور راحت همه چیز به هم ریخت؟

من بی لیاقت از لب مرز برگشتم...

دیدی... . ؟!

امام حسین چطور دلش اومد منو از در خونه اش دور کنه؟

چند میلیون زائر تو این مدت رفتن و برگشتن.

نوبت من که شد مرز رو بستن. ..

ـ حالا لازم بود همه بفهمنن که من بی لیاقتم... ؟

لازم بود؟... .

 

 ادامه ی مطلب 

 

ادامه نوشته

حکمت شماره 1 ...

بِسمِ الله الرَّحمَن الرَّحیم

حکمت شماره  ۱

 

 

وَ قَالَ عَلیهِ السَّلامُ :

کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ ، وَلاَ ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ.


امام(علیه السلام) فرمود:در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش ; نه پشت او قوى شده که سوارش شوند نه پستانى دارد که بدوشند! (1)

.

.

شرح و تفسیر
بهترین روش در فتنه ها
امام(علیه السلام) در این حکمت پرمعنا مى فرماید:

«در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش; نه پشت او قوى شده که سوارش شوند نه پستانى دارد که بدوشند

( قَالَ(علیه السلام): کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ، وَلاَ ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ ) .
براى روشن شدن محتواى این کلام بسیار پرمعنا لازم است قبلاً دو واژه «فتنه» و «ابن لبون» تفسیر شود:

فتنه، از ماده «فتن» (بر وزن متن) در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا خالص از ناخالص جدا شود سپس به معناى هرگونه آزمایش و امتحان و بلا و عذاب و حتى شرک و بت پرستى و آشوب هاى اجتماعى آمده است و در اینجا منظور همان آشوب هاى اجتماعى است.

لبون، به شترى گفته مى شود که به جهت زائیدن مکرر پیوسته در پستانش شیر است (لبون به معناى شیر دار است از ماده لبن) و ابن لبون به بچه چنین شترى گفته مى شود که دو سال آن تمام شده و وارد سال سوم شده است; نه قوت و قدرت چندانى دارد که بتوان بر پشت او سوار شد و نه پستان پر شیرى (زیرا هم کم سن و سال است و هم نر) و به این ترتیب هیچ گونه استفاده اى از آن در آن سن و سال نمى توان کرد.

از اینجا روشن مى شود که هدف امام این است که انسان به هنگام شورش هاى اهل باطل و فتنه هاى ناشى از خصومت آنها با یکدیگر نباید آلت دست این و آن شود; باید خود را دور نگه دارد و به هیچ یک از دو طرف که هر دو اهل باطل اند کمک نکند.

در این گونه موارد معمولاً هر کدام از طرفین به سراغ افراد بانفوذ و باشخصیت مى آیند تا از نفوذ و قدرت آنها براى کوبیدن حریف استفاده کنند.

در این هنگام باید این افراد بلکه تمام افراد، خواه ضعیف باشند یا قوى نهایت مراقبت را به خرج دهند که در دام فتنه گران و غوغاسالاران نیفتند مبادا دین و یا دنیاى آنها آسیب ببیند و همان گونه که در بالا آمد در بعضى از روایات جمله « ولا وَبَر فَیُسْلَب» نیز به آن افزوده شده است یعنى شتر دو ساله پشمى هم ندارد که آن را بچینند و از آن استفاده کنند.

نمونه این فتنه ها در صدر اسلام و قرون نخستین فراوان بود که امامان اهل بیت و یارانشان همواره از آن کناره گیرى مى کردند حتى داستان قیام ابو مسلم بر ضد بنى امیه گرچه در ظاهر براى کوبیدن باطلى بود ولى در باطن براى تبدیل باطلى به باطل دیگر و حکومت بنى عباس به جاى بنى امیه بود.

به همین دلیل هنگامى که ابو مسلم به وسیله نامه اى پیشنهاد حکومت و خلافت را به امام صادق(علیه السلام) کرد امام آن را نپذیرفت زیرا مى دانست در پشت پرده این قیام چه اشخاصى کمین کرده اند و به تعبیر دیگر امام مى دانست این یک فتنه است که دو گروه باطل به جان هم افتاده اند و نباید به هیچ کدام امتیازى داد.

روایاتى که از ائمه هدى(علیهم السلام) درباره فضیلت عزلت و گوشه گیرى به ما رسیده است غالباً ناظر به این گونه شرایط است.

از جمله امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) طبق آنچه در غررالحکم آمده مى فرماید:

« الْعُزْلَةُ أَفْضَلُ شِیَمِ الاَْکْیَاسِ  ؛

گوشه گیرى برترین خصلت افراد باهوش و زیرک است » .(1)

 

 و در حدیث دیگرى از آن حضرت مى خوانیم :

« سَلاَمَةُ الدِّینِ فِی إعْتِزَالِ النَاسِ ؛

سلامت دین انسان درکناره گیرى از مردم است » .(2)


در حدیث گویا و روشنى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم هنگامى از آن حضرت سؤال کردند: چرا گوشه گیرى را انتخاب کرده اید؟ فرمود:

« فَسَدَ الزَّمَانُ وَتَغَیَّرَ الاِْخْوَانُ فَرَأَیْتُ الاِنْفِرَادَ أَسْکَنَ لِلْفُؤَاد ؛

زمانه فاسد شده و برادران تغییر روش داده اند به همین دلیل، آرامش دل را در تنهایى یافتم » .(3)


قرآن مجید نیز اشاراتى به این معنا دارد از جمله درباره حضرت ابراهیم مى خوانیم که او گروه بت پرستان را مخاطب قرار داد و گفت :

« وَأَعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَأَدْعُوا رَبِّی) ؛

از شما و آنچه غیر از خدا مى خوانید و مى پرستید کناره گیرى مى کنم و (تنها) پروردگارم را مى خوانم ». (4)

در داستان اصحاب کهف نیز در آیه 16 سوره « کهف » اشاره به گوشه گیرى آنها از گروه فاسد و مفسد شده است.

از آنچه گفته شد به خوبى روشن مى شود که هرگز منظور امام (علیه السلام) این نبوده است که اگر گروهى باطل بر ضد مؤمنان و طرفداران حق برخیزند نباید به حمایت مؤمنان حق جو برخاست; این سخن بر خلاف صریح قرآن است که مى فرماید:

« فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ إِلى أَمْرِ اللّه ؛

( اگر گروهى از مسلمانان بر گروه دیگرى ظلم و ستم روا داشتند (و اصلاح در میان آن دو از طریق مسالمت آمیز امکان پذیر نشد) با جمعیت ستمگر پیکار کنید تا به سوى حق باز گردند». (5)

ممکن است تفاوت بین جمله « لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبُ » و جمله « وَلا ضَرْعٌ فَیُحْلَبُ » در این باشد که نه کمک هاى مستقیم به فتنه جویان کن (مانند سوارى دادن مرکب) که خودش وارد معرکه شود و نه کمک هاى غیر مستقیم مانند کمک هاى مادى به این گروه ها کردن رواست شبیه شیر دادن براى تغذیه افراد.

همان گونه که در سند این حکمت اشاره شد این کلام امیرمؤمنان على(علیه السلام)بخشى از وصیت طولانى است که امام امیر مؤمنان على(علیه السلام) به فرزند گرامى اش امام حسن مجتبى(علیه السلام) فرموده است که قسمتى از آغاز آن را براى مزید فایده در اینجا مى آوریم. فرمود:

 

«کَیْفَ وَأَنِّى بِکَ یَا بُنَیَّ إِذَا صِرْتَ فِی قَوْم صَبِیُّهُمْ غَاو وَشَابُّهُمْ فَاتِکٌ وَشَیْخُهُمْ لاَ یَأْمُرُ بِمَعْرُوف وَلاَ یَنْهَى عَنْ مُنْکَر وَعَالِمُهُمْ خَبٌّ مَوَّاهٌ مُسْتَحْوِذٌ عَلَیْهِ هَوَاهُ مُتَمَسِّکٌ بِعَاجِلِ دُنْیَاهُ أَشَدُّهُمْ عَلَیْکَ إِقْبَالًا یَرْصُدُکَ بِالْغَوَائِلِ وَیَطْلُبُ الْحِیلَةَ بِالتَّمَنِّی وَیَطْلُبُ الدُّنْیَا بِالاِْجْتِهَادِ خَوْفُهُمْ آجِلٌ وَرَجَاؤُهُمْ عَاجِلٌ لاَ یَهَابُونَ إِلاَّ مَنْ یَخَافُونَ لِسَانَهُ وَلاَ یُکْرِمُونَ إِلاَّ مَنْ یَرْجُونَ نَوَالَهُ دِینُهُمُ الرِّبَا کُلُّ حَقّ عِنْدَهُمْ مَهْجُورٌ یُحِبُّونَ مَنْ غَشَّهُمْ وَیَمَلُّونَ مَنْ دَاهَنَهُمْ قُلُوبُهُمْ خَاوِیَةٌ لاَ یَسْمَعُونَ دُعَاءً وَلاَ یُجِیبُونَ سَائِلاً قَدِ اسْتَوْلَتْ عَلَیْهِمْ سَکْرَةُ الْغَفْلَةِ إِنْ تَرَکْتَهُمْ لَمْ یَتْرُکُوکَ وَإِنْ تَابَعْتَهُمْ اغْتَالُوکَ إِخْوَانُ الظَّاهِرِ وَأَعْدَاءُ السَّرَائِرِ یَتَصَاحَبُونَ عَلَى غَیْرِ تَقْوَى فَإِذَا افْتَرَقُوا ذَمَّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً تَمُوتُ فِیهِمُ السُّنَنُ وَتَحْیَا فِیهِمُ الْبِدَعُ فَأَحْمَقُ النَّاسِ مَنْ أَسِفَ عَلَى فَقْدِهِمْ أَوْ سُرَّ بِکَثْرَتِهِمْ فَکُنْ عِنْدَ ذَلِکَ یَا بُنَیَّ کَابْنِ اللَّبُونِ لاَ ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَلاَ وَبَرٌ فَیُسْلَبَ وَلاَ ضَرْعٌ فَیُحْلَب ...

 

فرزندم چگونه خواهى بود هنگامى که در میان قومى گرفتار شوى که کودک آنها گمراه و جوانشان هواپرست و پیرانشان امر به معروف و نهى از منکر نمى کنند، عالم آنها حیله گر فریبکارى است که هواى نفس بر او چیره شده و به دنیاى زودگذر چسبیده و از همه بیشتر (ظاهرا( به تو روى مى آورد و در انتظار حوادث دردناکى براى توست و با آرزوها چاره جویى مى کند و دنیا را با تمام قدرت مى طلبد.

(مردم آن زمان) ترسشان از نظر دور و امیدشان نزدیک است (به عذاب هاى آخرت بى اعتنا و به مواهب دنیا شدیداً علاقه مند هستند) تنها از کسى حساب مى برند که از زبانش مى ترسند و اکرام نمى کنند مگر کسى را که امید بخششى از او دارند. دینشان ربا و هر حقى نزد آنها به فراموشى سپرده شده، افراد فریبکار را دوست دارند و سراغ کسانى مى روند که از همه بیشتر چاپلوسى کنند.

دل هاى آنها خالى (از یاد خدا) است، سخن حقى را نمى شنوند و به درخواست سائلى پاسخ نمى گویند، مستى غفلت بر آنها غالب شده، اگر آنها را رها کنى دست از تو بر نمى دارند و اگر از آنها پیروى کنى فریبت مى دهند، در ظاهر برادرند و در باطن دشمن، رفاقت آنها با یکدیگر بر اساس بى تقوایى است ،

و هنگامى که از هم جدا شوند یکدیگر را نکوهش مى کنند، سنت هاى الهى در میان آنها مى میرد و بدعت ها زنده مى شود نادان ترین مردان کسى است که از فقدان آنها متاثر شود یا از کثرت آنها خوشحال.

فرزندم در چنین شرایطى که (آتش فتنه ها شعله  ور است) همچون شتر کم سن و سال باش نه پشتى دارد که سوار شوند و نه پشمى که بچینند و نه پستانى که بدوشند... .(6)

 

__________________________

1-سند گفتار حکیمانه:این جمله ـ به گفته مرحوم خطیب در کتاب مصادر ـ از کلمات مشهور امام(علیه السلام) است که قبل از سیّد رضى «ابوحیان توحیدى» (متوفاى 380) در کتاب الامتاع والمؤانسة و بعد از سیّد رضى مرحوم آمدى در کتاب غررالحکم (با تفاوتى) آن را آورده است و از روایتى که رضى الدین على بن یوسف حلّى (برادر علاّمه حلّى) در کتاب العُدد القویة آورده است استفاده مى شود که این جمله بخشى از وصیتى است که امام(علیه السلام)براى فرزندش امام حسن(علیه السلام) بیان فرموده است (البته با تفاوت هایى) و از جمله این تفاوتها اضافه جمله «وَلا وَبَر فَیُسْلَب; و نه پشمى دارد که آن را بچینند» است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 7)

2-غررالحکم، ص 318، ح 7350.3-همان، ص 319، ح 7365.4-میزان الحکمه، ج 8، ماده عزلت، ح 12911.5-مریم، آیه 48.6-حجرات، آیه 9.7-بحار الانوار، ج 74، ص 234، ح 3.

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا ...

 

ماجرای شهید طیب حاج رضایی شب عاشورای ۹۲

حجت الاسلام عالی

 

 

 

دانلود فایل صوتی

.

.

او به راستی حرّ امام خمینی (ره) بود

... 

او را جاهل و لوطی تهران می شناختند همانند خیلی های دیگر. اما گویا یک تفاوتی داشت که او را از بقیه متمایز ساخته بود.

 طیب حاج رضایی

احترام او به حضرت اباعبدالله !

احترام و ادبش باعث نجات شد. همان دلیلی که باعث نجات حر شد. می گویند هنگامی که حرابن یزید ریاحی روبروی امام حسین علیه السلام قرار گرفت و حضرت فرمود: "مادرت به عزایت بنشیند" حر سر به زیر انداخت و ادب کرد و شاید همین باعث نجاتش شد.

 

وقتی سران مملکت جلسه گذاشتند تا با طیب زد و بند کنند و وادارش کنند که بگوید خمینی به من پول داده تا بارفروشها رو تیر کنم، زیر بار نرفت و آنروز در دادگاه، رو به سرهنگ نصیری گفت

 

حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتی‌گری، با بچه های حضرت زهرا در نمی‌افتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم.

 

 یازدهم آبان سال 42 یاد آور شهادت جوانمردی است که احترام و ادبش از او یک اسطوره ساخت. نذری های محرم و صفرش معروف بود. کمک کردن او به ایتام و دلجویی از آنها زبانزد خاص و عام بود. هرچند از نظر اخلاقی هم کیش چاقو کشان و عربده کشان محل بود اما در کنار آن، مردانگی اش را حفظ کرده بود

 

در این مجال قصد نداریم به دفاع همه جانبه از این مرام و شخصیت بپردازیم. صحبت از حریت و آزادگی است. مرامی که متاسفانه به مرور در جامعه کمرنگ می شود.

 

از کسی حرف می زنیم که در زمان خفقان حکومت، که کسی جرأت اعتراض به قوانین حکومتی را نداشت یک تنه از جنوب تهران قد علم می کند و در لبیک به خمینی کبیر در 15 خرداد سال 42  برمی خیزد، قیام می کند و دستگیر می شود. دستگیریش به خاطر دسته هایی بود که راه انداخته بود. البته در دسته هایش عکس امام خمینی را هم زده بود و این برای حکومت خوب نبود

 

 

 

خاطره ای از آخرین لحظات طیب

محمد (محمد باقری معروف به محمد عروس) درباره آن روز( قیام خرداد 1342 در تهران) اینگونه نقل می کند:

بعد از اعلام حکم، ما را به بندهامون منتقل کردند.

 

نصف شب، مأمور شهربانی آمد و زد به در زندان و گفت: محمد باقری! حاج علی نوری! اعلیحضرت با یک درجه تخفیف، عفو ملوکانه به شما داده است.

 

اینها را گفتند تا طیب از ترس اعدام، حرفش را پس بگیرد و بگوید آقای خمینی من را تحریک کرد؛ اما طیب که در یک سلول دیگر زندانی بود، بلند گفت:

 

 این حرفها رو برای ننه‌ات بزن! یک بار گفتم، باز هم می‌گم، من با بچه ی حضرت زهرا(س) در نمی افتم.

 

فردا شب، صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارند می برندشان برای اعدام. وقتی می‌رفتند، طیب زد به میله سلول من و گفت

 

محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلی‌ها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم.

 

نیم ساعت بعد، صدای رگبار آمد و معلوم شد که تیرباران شدند. طیب، رسم مردانگی رو به جا آورد و عاقبت به خیر شد. هنوز هم حیرون کار طیب هستم."

 

 

بعد از پیروزی انقلاب، محمد آقا با جمعی از انقلابیون خدمت امام خمینی رسیدند و با ایشان عکس یادگاری انداختند. وقتی محمد آقا پیام طیب را به امام گفت، امام فرمود طیب، حُر دیگری بود.

 

 

داستانی از ارادت طیب به سادات

 

طیب در کوچه ای که نوچه هایش هم همراهش بودند، حرکت می کرد. شخص سیّدی که شال سبز به کمر بسته بود را دید روی اثاثیه اش نشسته بود. به اطرافیانش گفت: بروید بپرسید آقا سید برای چی رو اثاثیه نشسته

سید گفت مستاجر بودم و صاحب خانه مرا انداخته بیرون و جواب کرده است. طیب گفت وانت بگیرید. حالا سید هم متحیربود که چه اتفاقی دارد می افتد. خودش هم جلو نشست  و او را برد یک خانه ای نوساز

 

سند خانه  را به نام او زد و اثاثیه را خالی کردند. کلید خانه را داد دست سید و گفت آقا سید این خانه را برای خودم ساخته بودم . این هم کلید خانه. فقط به مادرت زهرا بگو آن طرف هم یک خانه برای من بسازد.

 

ترسیمی از عاقبت به خیری

شعبان بی مخ و طیب هر دو بزن بهادر تهران بودند. اما سرانجامی متفاوت داشتند. یکی از آنها در گوشه ای از آمریکا بی نام و نشان دفن شد و ننگ ملت را خرید و دیگری (طیب) سر به عشق خمینی نهاد و در جوار سید الکریم عبد العظیم حسنی آرمید و نقل جوانمردی اش گوش به گوش در تاریخ حریت و آزادگی نقل خواهد شد. این همان قانونی است که حر ابن یزید را از شمر و عمرابن سعد ها جدا کرد و آنچه در تاریخ می ماند رسم جوانمردی و آزادگی و در یک کلمه خوبی هاست.

 

 

 

حجة الاسلام مسعود عالی - محرم 92

 

حجت الاسلام مسعود عالی

 

محرم ۱۳۹۲

سخنران

دریافت فایل

شب اول محرم ۹۲

حجت الاسلام مسعود عالی

دانلود

شب دوم محرم ۹۲

حجت الاسلام مسعود عالی

دانلود

شب سوم محرم ۹۲

حجت الاسلام مسعود عالی

دانلود

شب چهارم محرم ۹۲

حجت الاسلام مسعود عالی

دانلود

شب پنجم محرم ۹۲

حجت الاسلام مسعود عالی

دانلود

شب ششم محرم ۹۲

حجت الاسلام مسعود عالی

دانلود

شب هفتم محرم ۹۲

حجت الاسلام مسعود عالی

دانلود

شب هشتم محرم ۹۲

حجت الاسلام مسعود عالی

دانلود

شب نهم محرم ۹۲

حجت الاسلام مسعود عالی

دانلود

شب دهم محرم ۹۲

حجت الاسلام مسعود عالی

دانلود

شب شام غریبان ۹۲

حجت الاسلام مسعود عالی

دانلود

 

منبع الکترونیکی

 

آرزوها همه در گور شد ای نفس خبیث ...

 

 

در دلـــــــــــم بـود که آدم شـــــــــوم ، امّا نشدم

بی خبــــــر از همه عـــــــــالم شــوم ، امّا نشدم

 

بـــــر در پیـــــــــر خــــرابـــات نهــــم روی نیاز

تـــا بـه این طایفه محـــــــــرم شــوم ، امّا نشدم

 

هجـــــرت از خویش کنم خـانه به محبوب دهم

تـا بـه اسمــــــــاء معلــــــّم شــــــوم ، امّا نشدم

 

از کف دوست بنوشــــم همه شب باده ی عشق

رســته از کوثــــر و زمــــزم شـــوم ، امّا نشدم

 

فــــارغ از خــویـشتــن و والــه رخـســار حبیب

همچنـــــــان روح مجســـم شــــــوم ، امّا نشدم

 

ســر و پا گوش شــوم پــای به سر هوش شوم

کـــــز دم گـــــرم تـــــو مُلهَـم شــوم ، امّا نشدم

 

از صفـــــا راه بیـــــــــــابـم به ســــوی دار فنا

در وفـــــا یــــــــار مسـلّم شـــــــوم ، امّا نشدم

 

خواستم بر کنم از کعبه ی دل هر چه بت است

تـا بـــر دوســت مــکرم شـــــــــوم ، امّا نشدم

 

آرزوهـــــا همـه در گور شــــد ای نفس خبیث

در دلـــــم بــــود کــــــه آدم شــــوم ،امّا نشدم

 

امام خمینی (ره)

 

بمیرم آقا ..

 
بمیرم آقا
 
 

 مداح : آقای عبدالرضا هلالی

 

شیدایی ...

 

دانلود آلبوم شیدایی(حاح حسن خلج و صابر خراسانی)

 

 

مناجات شهید چمران ...

 

 

 

خدایا ! هدایتم کن، زیرا می دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است ...

خدایا!  هدایتم کن که ظلم نکنم ، زیرا می دانم ظلم چه گناه نابخشودنی است ...

خدایا ! نگذار دروغ بگویم ، زیرا دروغ ظلم کثیفی است ...

خدایا ! ارشادم کن که بی انصافی نکنم ، زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد ...

خدایا!  من کوچکم ، ضعیفم ، ناچیزم، پَر کاهی در مقابل طوفان ها هستم ،

به من دیده ای عبرت بین ده، تا نا چیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را به راستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم  ...

 

شهید دکتر مصطفی چمران

 

اهمیت فراگیری شرح صدرو علائم آن ...

 

بنام خدا

 

اهمیت فراگیری شرح صدرو علائم آن

 

 

به ما گفته اند از خداي سبحان شرح صدر طلب بكنيد .

لذا ابن‌ مسعود از وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) سؤال کرد :

آيا اين شرح صدر كه از فضايل قرآني است علامتي دارد؟

حضرت فرمودند:

بله، شرح صدر سه علامت دارد:

« التَّجافِي عَنْ دارِ الغُرُورِ وَالْإِنابَةَ اِلي‏ دارِ الْخُلُودِ وَالْإِسْتِعْدادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ »

اوّلين علامت شرح صدر، تجافي از دار غرور است یعنی اینکه انسان طوری حرکت کند که غرور او را نگيرد تا مبادا تير غرور به او برسد،

دوم انابه الي دارالخلود است چرا که منيبان،محبوبان الهي‌اند

و مرحله سوم،اين است که بايد براي مرگ آماده باشد و وقتي مرگ آمد او ديگر هيچ نگراني نداشته باشد و ما بايد باور كنيم همين كه مُرديم هيچ رابطه‌اي با فرزند و اينها نداريم.


منبع: حضرت آیت الله جوادی آملی، درس اخلاق92/08/30

 

ویژه نامه ...

 

بنام خدا

امام سجاد(علیه السلام)

 

شناخت مختصری از زندگی امام سجاد(ع)

امام سجاد(علیه السلام) از دیدگاه اصحاب و تابعین

امام سجاد(ع) و فعالیت های فرهنگی از راه برده داری

خدمات اجتماعی امام سجاد(ع)

متروک ماندن تعالیم اسلام در جامعة عصر امام سجاد(ع)

عدم شرکت امام سجاد(ع) در قیام حرّه

علت عدم قیام امام سجاد(ع)

بیماری امام سجاد(ع) یک مصلحت الهی

امام سجاد(ع) و یک عمر عزاداری برای امام حسین(ع)

امام سجاد(ع) و بیان فضائل امام علی(ع) در شام

امام سجاد(ع) و رسوائی یزید در دربارش

امام سجاد(ع) و شناساندن اهل بیت(ع) به پیرمرد شامی

گفتگوی امام سجاد(ع) و ابن زیاد در کوفه

خطبه امام سجاد(ع) در کوفه

امام سجاد(ع) و دفن پیکر مطهر امام حسین(ع)

رفتار کوفیان با امام سجاد(ع) پس از شهادت امام حسین(ع)

گفتگوی امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) در آخرین لحظات

امام سجاد(ع) و رسوائی ابن زیاد

شهادت امام سجاد(علیه السلام)

رساله حقوق حضرت امام سجاد (ع)

 

منبع الکترونیکی

ویژه نامه ...

 

بنام خدا

امام حسین(علیه السلام)

 

شناخت مختصری از زندگانی امام حسین(ع)

 

اهداف قیام:

یاران مخلص در قیام امام حسین(ع)

امام حسین(ع) و بیان اهداف خود در وداع با محمد حنفیّه

امام حسین(ع) و هشدار به ترک امر به معروف و نهی از منکر

سعی در تشکیل حکومت اسلامی با علم به شهادت

جایگاه کوفیان در قیام امام حسین(ع)

اقدامات امام حسین(ع) برای تشکیل حکومت اسلامی

امام حسین(ع) و تشکیل حکومت اسلامی

امر به معروف و نهی از منکر، هدف قیام امام حسین(ع)

اصلاح امت، هدف قیام امام حسین(ع(

حرکت امام حسین (ع) با علم به نفاق کوفیان

قیام حسینی و تحقق عدالت اجتماعی

قیام حسینی و تشکیل حکومت اسلامی

بیداری و آگاهی امت اسلامی در سایه ی قیام حسینی

 

ضرورت قیام: 

مرگ با عزّت بهتر از زندگی با ذلت

علت بیعت نکردن امام حسین(ع) با یزید

وضعیت دینی حکومت اموی در دوران امام حسین(ع(

امام حسین(ع) و عدم بیعت با یزید

قیام امام حسین(ع)، تکلیف الهی

مصمم بودن امام(ع) بر قیام، حتی بعد از پیمان شکنی کوفیان

قیام حسینی(ع) خواسته الهی

علت پذیرش دعوت کوفیان از سوی امام حسین(ع)

سخنان امام حسین(ع) خطاب به حجاج در منی

احیای حق و نابودی باطل از اهداف قیام امام حسین (ع(

امام حسین (ع) و قیام در برابر بدعتها

لزوم امر بمعروف و نهی از منکر عملی در عصر امام حسین(ع(

ضرورت اصلاح در عصر امام حسین (ع)

 

ریشه های قیام:

کینه به امام علی(ع) از عوامل شهادت امام حسین(ع(

معاویه از زمینه سازان حادثه عاشورا

نقش عُمر در شهادت امام حسین(ع(

آثار کینه و انتقام جوئی از بنی هاشم در سخنان یزید

هشدار و نگرانی از کینه امویان نسبت به بنی هاشم

کینه امویان از شکست هایشان در دوران رسول الله(ص(

نقش اختلافات بنی امیّه و بنی هاشم در حادثه کربلا

امتیازات بنی هاشم، و کینه توزی بنی امیّه

دشمنی دیرینه بین بنی امیّه و بنی هاشم

بهترین روش برای مطالعه حادثه عاشورا

 

قبل از عاشورا:

درخواست مهلت در عصر تاسوعا

مذاکره امام حسین(ع) با عمر سعد

دعوت از کوفیان، حتی پس از شهادت مسلم

برخورد امام حسین(ع) در قبال نامه های ابن زیاد

ورود امام حسین(ع) به کربلاء

دیدار امام حسین(ع) با عبیدالله بن حرّ جُعفی

خطبه امام حسین(ع) در منزلگاه «بیضه»

عکس العمل امام حسین(ع) در برابر منع حرّ

رویاروئی امام حسین(ع) با سپاه حر بن یزید ریاحی در منطقه «ذو حسم »

امام حسین(ع) و خبر شهادت مسلم بن عقیل

امام حسین(علیه السلام) در منزل «ثعلبیّه»

قیس بن مسهّر دومین سفیر امام حسین(ع) در کوفه

دیدار امام حسین(ع) با فرزدق شاعر

دعوت امام حسین(ع) از مردم بصره

دیدار عبدالله بن عباس با امام حسین(ع)

مصمم بودن امام حسین(ع) بر قیام در گفتگو عبدالله بن عمر

وداع امام حسین(ع) با محمد حنفیّه

وداع امام حسین(ع) با قبر رسول خدا(ص(

 

ویژگی های قیام:

قیام حسینی قیامی آگاهانه

عاشورا نهضتی فرا مکانی و فرا زمانی

مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش

ذلت ناپذیری عاشورائیان

یاران کم امّا با وفای امام حسین(ع)

شهادت حجت الهی به دست مردمی به ظاهر مسلمان

اهداف و انگیزه های خالص الهی در قیام عاشورا

 

ثمرات قیام:

علت قیام حرّه مردم مدینه

قیام امام حسین(ع) موجب انقراض بنی امیّه

مرحله عملیاتی قیام مختار

قیام توابین، نخستین قیام پس از شهادت امام حسین(ع)

اعتراضات فردی در حمایت از قیام امام حسین(ع)

انتشار اخبار کربلاء و تاثیر آن در میان مسلمانان

وعده تحقق نصرت الهی در قیام امام حسین(ع)

احیای اسلام و آئین حق از ثمرات قیام حسینی(ع)

تاثیر سخنان امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) در شام

انقراض بنی امیّه ثمره قیام عاشورا

انقراض بنی امیّه ثمره قیام عاشورا

نقش قیام عاشورا در رسوائی بنی امیّه

دستاورد های پیام آوران کربلا

واقعه حرّه

 

شهدای قیام:

حضرت علی اصغر(ع)، طفل شیرخوار امام حسین(ع)

ابالفضل عباس(ع)، علمدار کربلاء

شهدای خاندان جعفر طیّار در کربلاء

شهدای خاندان عقیل در کربلا

سوید بن عمرو، آخرین شهید کربلاء

ابوثمامه صائدی، شهید کربلاء

جَون، شهید کربلاء

سعید بن عبدالله حنفی، شهید کربلاء

عابس بن شبیب شاکری، شهید کربلاء

یزید بن ثُبیط، شهید کربلاء

عمرو بن جناده، شهید کربلاء

غلام ترک، شهید کربلاء

انس بن حرث کاهلی، شهید کربلاء

حبیب بن مظاهر، شهید کربلاء

مسلم بن عوسجه، شهید کربلاء

بریربن خُضیر، شهید کربلاء

عبدالله بن عمیر کلبی، شهید کربلاء

توصیه های حبیب بن مظاهر به اصحاب در شب عاشورا

اعلام وفاداری اصحاب امام حسین(ع) در شب عاشورا

اعلام وفاداری اصحاب امام حسین(ع) در شب عاشورا

قیس بن مسهّر دومین سفیر امام حسین(ع) در کوفه

دفن پیکر پاک شهدای کربلا

 

منبع الکترونیکی

 

مدعی عشق ...

 

قطاری سمت خدا میرفت ،

همه ی مردم سوار شدن ،

وقتی به بهشت رسید ، همه پیاده شدن ... !!

یادشان رفت مقصد خدا بود نه بهشت ..!!