بشر حافی ...

 

توبه بُشر حافی به دست حضرت موسی بن جعفر

(علیه السلام)

 

در منهاج الکرامه می نویسد که :

بُشر حافی به دست موسی بن جعفر (علیه السلام) توبه نمود ،

.

.

روزی آنحضرت در بغداد از کنار منزل بُشر عبور میکرد صدای ساز و نواز از داخل منزل به گوش می رسید ،

در این موقع کنیز بُشر برای ریختن خاکروبه از خانه خارج شد ،

آنجناب فرمود : کنیز ، صاحب این خانه بنده است یا آزاد ؟؟

جواب داد :حر و آزاد است ... !!!!

موسی بن جعفر (علیه السلام) فرمود : راست می گوئی اگر بنده می بود از مولای خود ترس داشت ،

کنیز وارد منزل شد  ...

بُشر بر سر سفره شراب نشسته بود علت تاخیر کردن او را پرسید ...

جواب داد :شخصی رد میشد از من سوال کرد ، صاحب این خانه عبد است یا آزاد ، پاسخ دادم آزاد است ،

گفت : آری اگر بنده بود از آقای خود می ترسید ،


این سخن چنان در قلب بُشر تاثیر کرد که سر از پا نشناخت با پای برهنه از منزل خارج شده خود را به موسی ابن جعفر (علیه السلام) رسانید ، به دست آنحضرت توبه کرد و از گذشته خود پوزش خواسته با چشم گریان بازگشت ،


از آنروز اعمال زشت خود را ترک کرد و از جمله زُهاد به شمار رفت ، گویند چون با پای برهنه از پی موسی ابن جعفر (علیه السلام) دوید با این حال توبه کرد او را حافی ( پابرهنه ) لقب دادند. 

 

_____

منبع :

روضات الجنات صفحه 232 ، پند تاریخ جلد 4 صفحه 232

مثل یه آبدارچی ... !!!

قلیان را چاق کن!

حکایات اخلاقی 

 

آیت الله ميرزا جواد آقا ملکی تبريزی - ره  از قول آیت الله میرزا علی اکبر مرندی نقل کرده اند که :

اولین بار که میرزا جواد اقا ملکی تبریزی  خدمت ملاحسینقلی همدانی می رسد،

آن مربی بزرگ عرفان نگاهی بر او می اندازد و می فرماید:

برو برایم قلیان را چاق کن بیاور!

میرزا جواد آقا با آن مرتبه علمی و مراتبی که برای خودش قائل بود ،

وقتی در میان جمع زیادی از علما و فضلای نجف این دستور ملاحسینقلی را دریافت می کند ،

می رود و اولین قدم را در اولین دیدار بر روی نفس اماره می گذارد و تکبر و خودخواهی را درهم می شکند ،

و مثل یک آبدارچی قلیان را آماده می سازد و خدمت استاد می آورد.

___________________

آبدارچیا قلیونم چاق میکنن ؟؟؟

نمیدونستم  ...

ولی دود و دم جیزه .. من که سمتش نمیرم ...

والا  ...