بانوان حکومت جهانی ...
بانام خداوند عالی اعلی
بانوان حکومت جهانی
در منابع معتبر اسلامی، نام تعدادی زن وجود دارد که به هنگام ظهور قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) زنده خواهند شد و یاریگر حضرت خواهند بود . در روایتی که مفضل بن عمر از امام صادق نقل کرده نام تعدادی زن آورده شده که جزو همان 313 نفرند و آنان عبارتند از: «قنواء دختر رشید، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه مادر عمار یاسر، زبیده، امخالد احمسیه، امسعید حنفیه، صیانه ماشطه، امخالد جهنیه»
اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج 3، ص 575
صیانة الماشطة
در این قسمتبه معرفی اجمالی برخی از این بانوان میپردازیم: «صیانه ماشطه» در زمان حضرت موسی ( علیهالسلام) میزیسته است .
او همسر حزقیل پسر عموی فرعون و آرایشگر دختر فرعون بوده است که ایمان خود به حضرت موسی ( علیهالسلام) را پنهان میکردند .
وقتی فرعون از ایمان او آگاه شد او و فرزندانش را در تنور سوزاند . خداوند در اثر صبر و فداکاری آن زن، او را در دولت مهدی زنده میگرداند تا هم به آن حضرت خدمت نماید و هم انتقام خویش را بازستاند
.
ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ج 5، 153
بانوان حکومت جهانی _ صیانه الماشطه
پدید آورنده : فاطمه کاووسی فر
مقدمه صیانة الماشطة، آرایشگر دختر فرعون و همسر خربیل، مردی که در قرآن کریم از او به «مؤمن آل فرعون » یاد شده، می باشد. (1) این بانو، در ثبات ایمان و صبر و تحمل، کاری کرد که نظیر آن در تاریخ کمتر دیده شده است و در کتاب «خصائص الفاطمیه «روایت شده که در دولت حقه ی امام زمان علیه السلام سیزده زن برای معالجه ی مجروحان به دنیا رجعت می کنند که یکی از آن ها همین «صیانة الماشطة » است. از ابن عباس - صحابی پیامبر - روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «وقتی در معراج بودم، رایحه و بوی بسیار خوش و نیکویی به مشامم رسید، به جبرییل گفتم: این چه بویی است؟ جبرییل گفت: این رایحه و بوی خوب، مربوط به آرایشگر آل فرعون و فرزندان اوست». **** روزی «صیانه » مشغول آرایش و شانه کردن موی دختر فرعون بود، ناگاه شانه از دست او افتاد، آن را برداشت و گفت: «بسم الله« دختر فرعون به او گفت: آیا پدر مرا می گویی؟ صیانه گفت: خیر، بلکه کسی را می گویم که پروردگار من و پروردگار تو و پدر توست. دختر فرعون گفت: حتما این حرف تو را به پدرم خواهم گفت. صیانه هم گفت: بگو، من هیچ ترسی ندارم. دختر فرعون این جریان را به پدرش گفت. فرعون آتش خشمش مشتعل گشت و دستور داد صیانه و فرزندانش را حاضر کردند. به او گفت: پروردگار تو کیست؟ صیانه گفت: پروردگار من و پروردگار تو الله است. هر چه فرعون خواست او را از این عقیده منصرف کند، نتوانست. به او گفت: اگر از این عقیده ات دست برنداری، تو را و فرزندانت را در آتش می سوزانم. صیانه گفت: بسوزان، مرا باکی نیست. فقط از تو می خواهم که پس از سوزاندن، استخوان هایمان را جمع کنی و آن ها را دفن نمایی . فرعون گفت: این خواسته ات را به خاطر حقی که بر ما داری اجابت می کنم. دستور داد تنوری از مس ساختند و در آن آتش افروختند. یک پسر او را در آتش انداختند تا پاک بسوخت و آن زن نظاره می کرد و یک یک، بقیه ی فرزندانش را نیز در آتش انداختند تا این که نوبت به طفل شیرخواره رسید. حال صیانه منقلب گردید; در آن حال کودک شیرخواره به زبان آمد و گفت: «ای مادر! صبر کن که تو بر حق هستی و بین تو و بهشت یک گام بیشتر نیست» پس طفل را با مادرش در تنور انداخت و سوزانید. گر ببینی یک نفس حسن ودود اندر آتش افکنی جان و وجود (2) در آن حال «آسیه » همسر فرعون دید که ملائکه روح صیانه را به آسمان می برند، چون این صحنه را دید، یقین و اخلاص و تصدیق او زیادتر گشت. در همین هنگام، فرعون بر آسیه وارد شد و از آن چه با صیانه کرده بود، خبر داد. آسیه گفت: وای بر تو ای فرعون! چه چیز تو را بر خداوند جل و علا جرات داده و جسور نموده؟ ! فرعون گفت: شاید تو هم به جنونی که دوستت مبتلا شده بود، گرفتار شده ای! آسیه پاسخ داد: من به جنون مبتلا نشده ام، ولیکن به خداوند جل و علا که پروردگار من و پروردگار تو و پروردگار عالمیان است، ایمان آوردم. فرعون مادر آسیه را حاضر کرد و به او گفت: دخترت دیوانه شده، به او بگو به خدای موسی کافر شود و گرنه قسم می خورم که مرگ را به او بچشانم. مادر با دخترش خلوت کرد و از او خواست تا با خواسته ی فرعون همراه شود و امرش را در کفر به خدای موسی بپذیرد، اما آسیه نپذیرفت و گفت: آیا به پروردگار متعال کافر شوم! به خدا قسم هرگز چنین کاری را نخواهم کرد. فرعون دستور داد تا دست ها و پاهای آسیه را به چهار میخ کشیدند و آسیه هم چنان در عذاب و رنج بود تا روحش به اعلی علیین و به نزد خداوند پرواز کرد. (3)
باقی مطالب در ادامه مطلب ... |