بدون شرح ...
سلام
چند تا طرح از نگین با متن و رنگ مختلف میذارم از هر کدوم خوشتون اومد و خواستید رنگ یا طرحشو تغییر بدید تا یه هفته وقت دارید بگید براتون آماده ش کنم ... چون بعد این یه هفته وقت ندارم ... اینا نمونه س
.
.
در ضمن از رو برنامه پاورپوینت اینا ساخته میشه ، عکس گرفتم میتونید مراحلشو طبق شماره پیش برید انجام بدید ...
منتها پرشین گیگ بازی در آورده فایل فشرده رو آپ نمیکنه در اولین فرصت لینکو میذارم دان کنید .
فرصت توضیح دادن نبود ... دیگه خودتون باهوشید از رو عکس بگیرید چی به چیه ..
سوال داشتید آنلاین بودم میتونید بپرسید کمکتون میکنم .. والسلام
دیدار یار
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
لَو أنَّ أشْياعَنا - وفَّقَهُمُ اللهُ لِطاعَتِهِ - عَلَى اجْتِماعٍ مِنَ القُلُوبِ في الوَفاءِ بِالعَهْدِ عَلَيْهِمْ، لَما تَأخَّرَ عَنْهُمْ اليُمْنُ بِلِقائِنا.اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنها را در طاعتش توفیق دهد ـ دلهایشان را بر وفای به عهدی که بر گردنشان است یکپارچه میکردند، هرگز سعادت زیارت ما برای آنها به تأخیر نمیافتاد.
If our devotees (may they succeed in obeying Allah) were united in keeping their promise, their good fortune of meeting us would not be delayed.
احتجاج، طبرسی، ج۲ ، ص۳۲۵
مـگر از كه كمترم؟؟ !!
ايـن روزهــا كــه از قلـــم افتــاده شـاعري
آقــا! بـــرات نــامه فــرستـــاده شــاعري
شاعر نه، نامه هم نه، كه هر دو حكايتیست
پـر ناله، پـــرگلايه ؛ و يـا نــه شـكايتي ست
اعصاب خرد از اينكه چرا بيست و هفت سال
از من گـذشتـه و تـو هنـوز اين همــه محـال
وقتـي كسي هنــوز شمـا را نـديـده است
يـعني كـه رنـجهاي جهـان را كشيده است
خــود را مـعـرفي كنـــم آخــر نــگفتـــهام
من بيست و هفت سالهی مشهد نـرفتهام
مـن بـيست و هفت سال شما را نديدهام
امــا چـقــدر نــقشــه بـراتــان كـشيـدهام
نــقشــه كـشيـدهام كـــه بيــايـم كنـارتـان
بنــشينـم الـتمــاس كنــــم بـــر مـزارتـان
نـقشـه كــشيـدهام كــه دلــم را صـدا كنيـد
راضيست هــر كه رفته، مرا هم رضـا كنيـد
نـقشـه كـشيـدنم دو سه خط مـثنـوي شده
حــقــه؟ نـه! نـه... اگــر كلكي مـعنـوي شده
تــقصيـر كار نـيستــم اين از جنـــونم است
عشق شما و دين شمـا تـوي خـونم است
مـن قـــول دادهام كه اگـــر دعـوتـم كـننـد
با گـنبــد و ضـريـح تـو هـم صـحبتم كـننـد
خــود را كبـــوتــرانــه پــر از آسمـان كـنم
يک مـشت گندم ، از تـه دل ، نذرتان كنم
امـا چه فـايده، مـن از ايـن شهر دور دست
با هر چه نيست،هر چه نـدارم هر آنچه هست
دعوت نميشوم دو سه روزي به ديـدنت
تـا مثـل مـاندهاي بــرسـم بــه رسيـدنت
اينجــا تمــام ثــانيههــا خــواب رفتــهانـد
تـقــويمهـا به ديــــدن مــرداب رفتــهانـد
اينجـا كسي به فكر كسي نيست ، سالهاست
من هم كه دائمــاً دلـم ابـريست ، سالهاست
بـا فقــر دست و پنجــه اگــر نـــرم ميكنم
ســر را ولــي به كار خــودم گــــرم ميكنم
كــاري نــــدارم آن ور دنيــا چـه ميشــود
از كفــــر و شـــرك بر سـر مردم چه ميرود
.
.
وقتـي هنـــوز دين شما ديــن بــرتـر است
بـيشك بـرايم ايـن ور دنيــا مهمتــر است
اين ور اگرچـه رابطه محــكوم ضـابطه است
بين من و شما دوسه خط شعـر ، رابطه است
در شـعــر هـم كه دارم فــريـاد ميزنــم
بيحــرمتـي نبــاشــد اگــر داد ميزنـم!
آخـر دلـم گــرفتـه مـگر از كه كـمتـــرم؟
كــه هيـچ وقـت راه به ســويت نميبـرم
كـه هـيچ وقت قـسمت مـن نيست آمــدن
آخـر چه صيغهاي است، مگر چيست آمدن؟!
ايـن آمـدن كجـاي جـهان ثبـت ميشـود؟
كه هـر چــه ميروم بــرسـم، بـاز ميرود
در خـواب هم نـشـد كه بيـايم سـراغتان
حتـي گلـي نچيـدهام از خــواب بـاغتان
ديــگر صـبور نيستم از طاقتي كـه نيست
در خـود مچاله مـاندهام از قوتي كه نيست
خـوش به سعــادت دل شـاعر جمـاعتـي
كه ميرسـند خــدمتتــان به چـه راحتـي!
قصـدم نبـود اينـكه كـسـي را خجـل كنم
گفتـم دلــم گــرفتــه، كمـي درد دل كنم
جـاي جـواب نامه اگر شـد به اين نـشـان
آقـا كبــوتـري بفــرسـتيــد پـيشمـان
محمدعلی پورشیخ علی
با نام خدای عالی اعلی
نامهی یک جوان به علامه طباطبایی (ره) بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک نخبة الفلاسفه آیة الله العظمی جناب آقای طباطبایی (ادام الله عمر کم ماشاءالله) سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. کوتاه سخن آن که جوانی هستم 22 ساله، ... چنین تشخیص میدهم که تنها ممکن است شما باشید که به این سؤال من پاسخ دهید. در محیط و شرایطی که زندگی میکنم، هوای نفس و آمال و آرزوها بر من تسلط فراوانی دارند و مرا اسیر خود ساختهاند و سبب آن شدهاند که مرا از حرکت به سوی الله، و حرکت در مسیر استعداد خود باز داشته و میدارند. درخواستی که از شما دارم، برای من بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟ یادآور میشوم نصیحت نمیخواهم والا دیگران ادعای نصحیت فراوان دارند. دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم. ... باز هم خاطرنشان میسازم که نویسنده با خود فکر میکند که شفاهاً موفق به پاسخ این سؤال نمیشود. وانگهی شرم دارم که بیهوده وقت گرانمایهی شما را بگیرم. لذا تقاضا دارم پدرانه چنانچه صلاح میدانید و بر این موضوع میتوانید اصالتی قائل شوید مرا کمک کنید. در صورت منفی بودن، به فکر ناقص من لبخند نزنید و مخفیانه نامه را پاره کنید و مرا نیز به حال خود واگذارید. متشکرم 23/10/1355 |
جواب علامه طباطبایی (ره) به نامهی جوان
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیکم برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشتهاید لازم است همتی برآورده، توبهای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید. به این نحو که : هر روز که طرف صبح از خواب بیدار میشوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خدا(عز اسمه) را مراعات خواهم کرد. آن وقت در سر هر کاری که میخواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد، هر چه باشد. همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار پنج دقیقهای در کارهایی که روز انجام دادهاید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید. هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید. این رویه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادی حال سخت و در ذائقهی نفس تلخ میباشد ولی کلید نجات و رستگاری است . و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبحات، یعنی سورهی حدید و حشر و صف و جمعه وتغابن، را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سورهی حشر را بخوانید. و پس از بیست روز از حال اشتغال، حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید. إنشاءالله موفق خواهید بود. والسلام علیکم محمد حسین طباطبایی |
این خانه برای نفس کشیدن کمی تنگ است ...
این جا دنیاست ...
به بودن نمی ارزد ...
بیشتر به نبودنت بیاندیش ...
مجموعه مباحث پیرامون یاد مرگ دربرنامه سمت خدا
حجة الاسلام مسعود عالی
بنام خدا
اوصاف شیعیان در کلام صادق آل محمد ( علیه السلام)
به عبدالله بن جندب
يَا ابْنَ جُنْدَبٍ إِنَّمَا شِيعَتُنَا يُعْرَفُونَ بِخِصَالٍ شَتَّى بِالسَّخَاءِ وَ الْبَذْلِ لِلْإِخْوَانِ وَ بِأَنْ يُصَلُّوا الْخَمْسِينَ لَيْلًا وَ نَهَاراً
شِيعَتُنَا لَا يَهِرُّونَ هَرِيرَ الْكَلْبِ وَ لَا يَطْمَعُونَ طَمَعَ الْغُرَابِ وَ لَا يُجَاوِرُونَ لَنَا عَدُوّاً وَ لَا يَسْأَلُونَ لَنَا مُبْغِضاً وَ لَوْ مَاتُوا جُوعاً
شِيعَتُنَا لَا يَأْكُلُونَ الْجِرِّيَ وَ لَا يَمْسَحُونَ عَلَى الْخُفَّيْنِ وَ يُحَافِظُونَ عَلَى الزَّوَالِ وَ لَا يَشْرَبُونَ مُسْكِراً
قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَيْنَ أَطْلُبُهُمْ
قَالَ ع عَلَى رُءُوسِ الْجِبَالِ وَ أَطْرَافِ الْمُدُنِ وَ إِذَا دَخَلْتَ مَدِينَةً فَسَلْ عَمَّنْ لَا يُجَاوِرُهُمْ وَ لَا يُجَاوِرُونَهُ فَذَلِكَ مُؤْمِنٌ كَمَا
قَالَ اللَّهُ- وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعىوَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ حَبِيبَ النَّجَّارِ وَحْدَهُ .
پسر جندب! شيعه ما را با نشانههائى چند بايد شناخت: سخاوت، بخشش به برادران، پنجاه ركعت نماز (واجب و نافله) شبانه روز.
شيعيان ما نه (از بىصبرى) چون سگان (در سرما) زوزه كشند، نه چون كلاغ طمع ورزند، نه در مجاورت دشمنان ما سكونت كنند، نه دست سؤال بسوى دشمن ما دراز كنند گرچه از گرسنگى جان دهند،
شيعه ما مارماهى نخورد، روى كفش (چون سنيان) مسح نكشد، مراقب اول ظهر (براى نماز) باشد، مسكرات ننوشد،
عرض كردم: قربانت: چنين شيعه را كجا بيابم؟
فرمود: سر كوهها، و گوشه و كنار شهرها، چون به شهرى وارد شوى سراغ كسانى را بگير كه نه آنها با مردم آميزش دارند و نه مردم با آنها كه چنين كس مؤمن است
خداوند (در باره حبيب نجار) فرمايد: «مردى از دورترين نقاط شهر (انطاكيه) شتابان آمد ...» (يس: 25). به خدا حبيب نجار تنها بود.
دوستان میتونن متن کامل روایت روبه صورت فایل پی دی اف دریافت کنند ...
مترجم : آیت الله شیخ محمد باقر کمره ای (ره)
بنام خدا
حضرت صادق علیه السلام در مورد صفات شیعه فرمودند :
لَیْسَ مِنْ شیعَتِنا مَنْ قالَ بِلِسانِهِ وَخالَفَنا فی أعْمالِنا وآثارِنا وَلکِنْ شیعَتُنا مَنْ وافَقَنا بِلِسانِهِ وَقَلْبِهِ وَاتّبَعَ آثارَنا وعَمِلَ بَأعْمالِنا أولئکَ شیعَتُنا ...
از شیعیان ما نیست کسی که به زبان (شیعه بودن را) اظهار کند و در رفتار مخالف ما و رفتار ما باشد. شیعه کسی است که با زبان و قلبش موافق ما باشد و از آثار ما پیروی نماید و طبق رفتار ما رفتار کند. آنها شیعیان ما هستند .
وسائل الشیعة، ج 11، ص196 ؛ بحار الانوار، ج68، ص164
بسم الله الرحمن الرحیم
مناجات الشاکین
اِلهى اِلَیْكَ اَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ اَمَّارَهً، وَاِلىَ الْخَطیئَهِ مُبادِرَهً وَبِمَعاصیكَ مُولَعَهً،
خدایا به سوى تو شكایت آورم از نفسى كه مرا همواره به بدى وادارد و به سوى گناه شتاب دارد و به نافرمانیهایت حریص است
وَلِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَهً، تَسْلُكُ بى مَسالِكَ الْمَهالِكِ،
و به موجبات خشمت دست درازى كند مرا به راههایى كه منجر به هلاكت مىشود مىكشاند
وَتَجْعَلُنى عِنْدَكَ اَهْوَنَ هالِكٍ، كَثیرَهَ الْعِلَلِ، طَویلَهَ الْأَمَلِ، اِنْ مَسَّهَا الشَّرُّ تَجْزَعُ،
و بصورت پستترین نابودشدگان درم آورد بیماریهایش بسیار و آرزویش دراز است اگر شرى به او رسد بىتاب شود
وَاِنْ مَسَّهَا الْخَیْرُ تَمْنَعُ، مَیَّالَهً اِلَى اللَّعِبِ وَاللَّهْوِ،
و اگر خیرى نصیبش گردد سركشى كند به اسباب بازى و سرگرمیهاى بیهوده
مَمْلُوَّهً بِالْغَفْلَهِ وَالسَّهْوِ، تُسْرِ عُ بى اِلىَ الْحَوْبَهِ، وَتُسَوِّفُنى بِالتَّوْبَهِ،
بسیار متمایل و از بىخبرى و فراموشى انباشته است مرا به سوى گناه شتاب دهد و به نوبت توبه به امروز و فردایم كند
اِلهى اَشْكُو اِلَیْكَ عَدُوّاً یُضِلُّنى، وَشَیْطاناً یُغْوینى،
خدایا به تو شكایت آورم از دشمنى كه گمراهم كند و شیطانى كه مرا از راه بدر برد
قَدْ مَلَأَ بِالْوَسْواسِ صَدْرى وَاَحاطَتْ هَواجِسُهُ بِقَلْبى، یُعاضِدُ لِىَ الْهَوى،
سینه ام را پر از وسوسه كرده و تحریكات زهرآگینش قلبم را احاطه كرده به هوا و هواسم كمك كند
وَیُزَیِّنُ لى حُبَّ الدُّنْیا وَیَحُولُ بَیْنى وَبَیْنَ الطَّاعَهِ وَالزُّلْفى،
و دوستى دنیا را پیش چشمم آرایش دهد میان من و فرمانبردارى و تقرب به درگاهت حائل گردد
اِلهى اِلَیْكَ اَشْكُو قَلْباً قاسِیاً مَعَ الْوَسْواسِ مُتَقَلِّباً، وَبِالرَّیْنِ وَالطَّبْعِ مُتَلَبِّساً،
خدایا پیش تو شكوه آرم از دلى كه سخت شده و بدست وسوسه ها بگردد و به زنگ (خودبینى) و خوى زشت پوشیده شده،
وَعَیْناً عَنِ الْبُكآءِ مِنْ خَوْفِكَ جامِدَهً، وِ اِلى ما تَسُرُّها طامِحَهً،
و از دیدهاى كه به هنگام گریه كردن از خوف تو خشك است ولى براى نگریستن به مناظر خوشآیندش خیره و حریص است
اِلهى لا حَوْلَ لى وَلا قُوَّهَ اِلاَّ بِقُدْرَتِكَ، وَلا نَجاهَ لى مِنْ مَكارِهِ الدُّنْیا اِلاَّ بِعِصْمَتِكَ،
خدایا جنبش و نیرویى براى من نیست جز به نیروى تو و راه نجاتى از گرفتاریهاى دنیا ندارم جز نگهدارى تو
فَاَسْئَلُكَ بِبَلاغَهِ حِكْمَتِكَ، وَنَفاذِ مَشِیَّتِكَ،
پس از تو مىخواهم به حكمت رسایت و به مشیت جارى و گذرایت
اَنْ لا تَجْعَلَنى لِغَیْرِ جُوْدِكَ مُتَعَرِّضاً،
كه مرا تنها در معرض جود و بخشش خود درآورى
وَلا تُصَیِّرَنى لِلْفِتَنِ غَرَضاً وَكُنْ لى عَلَى الْأَعْدآءِ ناصِراً،
و هدف تیرهاى بلا و آزمایش قرارم ندهى و مرا در پیروزى بر دشمنان یارى كنى
وَعَلَى الْمَخازى وَالْعُیُوبِ ساتِراً وَمِنَ الْبَلاءِ واقِیاً،
و رسوائی ها و عیوبم را بپوشانى و از بلا محافظتم كنى
وَعَنِ الْمَعاصى عاصِماً بِرَأْفَتِكَ وَرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ
و از گناهان نگاهم دارى به مهر و رحمتت اى مهربانترین مهربانان.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
كُتِب عَلَيْكمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَّكُمْوَ عَسى أَن تَكْرَهُوا شيْئاً وَ هُوَ خَيرٌ لَّكمْوَ عَسى أَن تُحِبُّوا شيْئاً وَ هُوَ شرٌّ لَّكُمْوَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لا تَعْلَمُونَ ...
سوره ی مبارکه ی بقره - آیه 216
ترجمه:
جهاد در راه خدا ، بر شما مقرر شده ، در حالى كه برايتان ناخوشايند است .
چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد ، حال آنكه خير شما در آن است.
و يا چيزى را دوست داشته باشيد ، حال آنكه شر شما در آن است.
و خدا مىداند ، و شما نمىدانيد.
تفسير : بذل جان و مال
آيه گذشته عمدتا در مورد انفاق اموال بود و در اين آيه سخن از انفاق جانها در راه خداست و اين هر دو در ميدان فداكارى دوش به دوش يكديگر قرار دارند.
مىفرمايد : جنگ ( با دشمن ) بر شما مقرر شده است در حالى كه از آن اكراه داريد ( كتب عليكم القتال و هو كره لكم ).
تعبير به كتب ( نوشته شده ) اشاره به حتمى بودن و قطعى بودن اين فرمان الهى است.
كره گر چه معنى مصدرى دارد ولى در اينجا به معنى اسم مفعول يعنى مكروه است و مكروه بودن و ناخوشايند بودن جنگ اگر چه با دشمن و در راه خدا بوده باشد ، براى انسانهاى معمولى يك امر طبيعى است.
زيرا در جنگ هم تلف اموال و هم نفوس و هم انواع جراحتها و مشقتهاست ، البته براى عاشقان شهادت در راه حق و كسانى كه در سطح بالايى از معرفت قرار دارند جنگ با دشمنان حق شربت گوارايى است كه همچون تشنه كامان به دنبال آن مىروند و مسلما حساب آنها ازحساب توده مردم مخصوصا در آغاز اسلام جداست.
سپس به يك قانون كلى و اصل اساسى كه حاكم بر قوانين تكوينى و تشريعى خداوند است اشاره مىكند ، مىفرمايد : چه بسا شما از چيزى اكراه داشته باشيد در حالى كه براى شما خير است و مايه سعادت و خوشبختى ( و عسى ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم ).
به عكس كناره گيرى از جنگ و عافيتطلبى ممكن است خوشايند شما باشد در حالى كه واقعا چنين نيست چه بسا چيزى را دوست داشته باشيد و آن براى شما شر است ( و عسى ان تحبوا شيئا و هو شر لكم ).
و در پايان مىفرمايد : و خدا مىداند و شما نمىدانيد ( و الله يعلم و انتم لا تعلمون ).
پروردگار جهان با اين لحن قاطع مىگويد كه افراد بشر نبايد تشخيص خودشان را در مسائل مربوط به سرنوشتشان حاكم سازند چرا كه علم آنها از هر نظر محدود و ناچيز است و معلوماتشان در برابر مجهولات همچون قطرهاى در برابر درياست ، همانگونه كه در قوانين تكوينى خداوند از اسرار آفرينش همه اشياء با خبر نيستند و گاه چيزى را بى خاصيت مىشمرند در حالى كه پيشرفت علوم فوايد مهم آن را آشكار مىسازد همچنين در قوانين تشريعى بسيارى از مصالح و مفاسد را نمىدانند لذا ممكن است چيزى را ناخوشايند دارند در حالى كه سعادت آنها در آن است يا از چيزى خشنود باشند در حالى كه بدبختى آنها در آن است .
آنها با توجه به علم محدود خود در برابر علم بى پايان خداوند نبايد در برابر احكام الهى روى در هم كشند بايد بطور قطع بدانند كه خداوند رحمان و رحيم اگر جهاد و زكات و روزه و حج را تشريع كرده همه به سود آنهاست.
توجه به اين حقيقت روح انضباط و تسليم در برابر قوانين الهى را در انسان پرورش مىدهد و درك و ديد او را از محيطهاى محدود فراتر مىبرد و به نامحدود يعنى علم بى پايان خدا پيوندمىدهد.
نكتهها:
1-چگونه جهاد ناخوشايند است ؟
در اينجا ممكن است اين سؤال مطرح شود كه چگونه اين مساله با فطرى بودن اصول احكام الهى سازگار است ، اگر جهاد يا امور ديگرى همانند آن ، فطرى است چگونه ممكن است براى طبع انسان ناخوشايند بوده باشد.
در پاسخ اين سؤال بايد به اين نكته توجه داشت كه مسايل فطرى هنگامى در انسان تجلى مىكند كه با شناخت ، توأم باشد ، مثلا انسان فطرتا طالب سود و مخالف زيان است و اين در صورتى است كه مصداق سود و زيان را بشناسد ولى اگر در تشخيص آن گرفتار اشتباه شد و موضوع سودمندى را زيانآور پنداشت ، مسلما بر اثر اين اشتباه ، فطرت او گمراه خواهد شد و از آن امر مفيد بيزار مىشود ، عكس اين مساله نيز صادق است .
در مورد جهاد افراد سطحى كه تنها ضرب و جرح و مشكلات جهاد را مىنگرند ممكن است آن را ناخوش داشته باشند ، ولى افراد دورنگر كه مىدانند شرف و عظمت و افتخار و آزادى انسان در ايثار و جهاد است يقينا با آغوش باز از آن استقبال مىكنند ، همان گونه كه افراد ناآگاه از داروهاى تلخ و بد طعم بر اثر سطحىنگرى متنفرند ، اما هنگامى كه بينديشند كه سلامت و نجات آنها در آن است ، آن را به جان و دل پذيرا مىشوند .
2-يك قانون كلى
آنچه در آيه بالا آمده ، منحصر به مساله جهاد و جنگ با دشمنان نيست ، بلكه از روى يك قانون كلى و عمومى پرده بر مىدارد ، و تمام مرارتها و سختيهاى اطاعت فرمان خدا را براى انسان سهل و گوارا مىسازد ، زيرا به مقتضاى و الله يعلم و انتم لا تعلمون مىداند كه خداوند آگاه از همه چيز و رحمان و رحيم نسبت به بندگانش در هر يك از دستوراتش ، مصالحى ديده است كه مايه نجات و سعادت بندگان است ، و به اين ترتيب بندگان مؤمن همه اين دستورات را مانند داروهاى شفابخش مىنگرند و با جان و دل آن را پذيرا مىباشند .
برگرفته از تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی
بنام خدا
نرم افزار مجموعه احکام ( مقام معظم رهبری )
لوح فشرده صهـبای احكام شامل اجوبة الاستفتاءات، استفتاءات جدید، رسالهی آموزشی و احکام طرح شده توسط مقام معظم رهبری در بیاناتشان میباشد.
این نرمافزار جهت دستیابی سریع به موضوع مورد نظر در احکام فقهی ایشان طراحی و تولید شده است.همچنین دروس خارج فقه جهاد، قصاص، غیبت در این نسخه افزوده شده است.
پسورد فايل فشرده : www.rasekhoon.net
حـدیث دلـدادگی
مصاحبه ی بسیار شنیدنی خانم سهیلا آرین پیرامون مسئله ی حجاب، سروران ارجمندی که این مصاحبه را ندیده یا نخوانده اند حتما مطالعه بفرمایند.
خانم سهیلا مسعود فر آرین
از كودكي به آمريكا رفته ،آنجاتحصيل نموده وازدواج كرده است.
مثل هزاران ايراني ديگرآنطور كه خودش ميگويد هميشه متمول بودهاند و در زندگيش چيزي كم نداشته است.
يك روز كه براي ورزش در پايين تپهاي كه منزلش در آن قرار گرفته بود ميرفته، نوار موسيقي هر روزهاش را برميدارد تا در حين پيادهروي گوش كند.
چقدر پيشپا افتاده و معمولياند ٬ لحظههايي كه ممكن است نقطه عطف زندگي انسان باشند!
نوار مذهبي با نوارموسيقي اشتباه شده بوده است .......
آيهاي از قرآن به گوش او ميرسد و «سهيلا آرين » دگرگون ميشود. او اكنون در ايران است و بیقرار آموختن و دانستن و رسيدن.
برنامه تلويزيوني "كولهپشتي" براي نخستينبار وي را به مردم معرفي كرد و گرايش او به معنويت، در سرزميني كه اين نوع نگرش مجال كمتري براي ظهور دارد، مورد توجه جدي مردم قرار گرفت....
مجری :چطوری شد حجاب رو قبول کردین؟
سهیلا آرین: این اسماعیل من بود،این اسماعیل بزرگ من بود، ذبحش کردم.با کمک خدا. ولی می دونین با چه کمکی؟
که تو چهل روز از گناه دوری کنی، بقیه شو من می کنم،سهیلا.
خداوند، طبق یه روایت فک می کنم،چهل روز دوری از گناه باعث می شه برات ملکه بشه. و من این طور حجاب رو از خدا خواستم ازش.آماده بودم هر قیمتی بپردازم ولی نزارم ...
مجری: چی از لحاظ حسی بهتون اضافه شد وقتی حجاب رو انتخاب کردید؟
سهیلا آرین: حس کردم صاحب دارم( اشاره به بخشی از سخنان حجت الاسلام قرائتی).وقتی خداوند گل وجود منو می چلوند، اینطوری انی جاعل فی الارض خلیفه، دوست دارم به اون برسم.
دوست دارم در مقابل این همه نعمت هایی که خداوند به من داده،اقلا بندگیشو بکنم. چون واقعا تا اون لحظه که من اون نوار رو شنیدم، فهمیدم که زندگی نکردم.زندگی نکردم چون بندگی نکردم.
ما خیلی الگوهای زیبا تو اسلام داریم.
زینب یک زن کامل،فاطمه (س) یک الگوی کامل،ولی چون نمی شناسیمشون ازشون استفاده نمی کنیم. چون آگاهی به علم امام علی (ع) نداریم.چون حق و حقوق گفته های حجاب رو تو گفته های امام صادق(ع) بلد نیستیم که چی عورت حساب میشه، این حقوق رو به خودمون زحمت نمی دیم که بریم پیدا کنیم، الگوها رو بشناسیم حرفها رو بشناسیم که بتونیم استفاده بکنیم.
من هیچ احساس محدودیتی نمی کنم با انتخاب حجاب، احساس می کنم که یک قدم از زمین بالاتر رفتم.
روزی تو آمریکا دفعه ی اول که با حجاب برگشتم (رفتن به آمریکا) دوستان اومده بودن دیدن ما، یکی از دوستان ، فامیلای شوهر وقتی من سینی نوشیدنی رو تعارف می کردم ، در حضور چندین نفر به من گفت:
نمی خورم سهیلا سینی رو Push away کرد(پس زد). این چیه رو سرت گذاشتی؟
و من همون لحظه سینی رو گذاشتم روی میز، دستم نابگاه(به طور غیرارادی) رفت روی سرم و گفتم اینو میگی؟
این تاج بندگی منه، این حجاب منه، این لغت اصلا تو vocabulary من نیست.
تو زبان من نیست. تاج بندگی من به عنوان یک زن شیعه مسلمان اصلا تو کلام من نبود. چهار سال بعد که گذشت، خداوند فرمودند :
فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ ....